امام غریب
یا غریب الغربا
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا رسید.جعبه ای نقره ای رنگ به امام داد و گفت اقا برایتان هدیه ای اورده ام که مانند ان را هیچ کس نیاورده.بعد در جعبه را باز کرد و چند رشته مو از ان بیرون اورد و گفت این هفت رشته مو از پیامبر اکرم است که از اجدادم به من رسیده است.حضرت رضا دست بردند وچهار رشته مواز هفت رشته جدا کردند و فرمودند فقط این چهار رشته از مو های پیامبر است. مرد با تعجب و کمی دلخوری به امام نگاه کرد وچیزی نگفت.امام که فهمید مرد ناراحت شده است ان سه رشته مو را روی اتش گرفت.هر سه رشته سوخت.اما به محض اینکه چهار رشته موی پیامبر روی اتش قرار گرفت شروع به درخشیدن کرد و برقشان چهره ی مرد عرب را روشن کرد. نظرات شما عزیزان: |
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com
<-PollItems->
|